منابع و ماخذ مقاله نظام ارزشی، فرایند تنشی، معناشناسی، زاویه دید

تاثیر آنها بر فضای تنشی نگاره (عکس اصلی)
در پلان ابتدایی و پایینترین پلان وجود اشعاری از سعدی به چشم میخورد و این پلان فضای بیرونی کاخ را نشان میدهد. این اشعار به عنوان ابتدای حرکت چشم هستند که بیت آخر آنها به صورت مایل به کار رفته و چشم را به پلان دوم و میانی یعنی محل وجود دربها و حجرهها و پلکانها هدایت میکند. پلان میانی حرکت چشم را کمی با حرکتی بیشتر به سمت پلان بالا و نهایی هدایت میکند در پلان آخر و بالاترین پلان چشم به سمت محل وقوع حادثه و وجود و حضور دو فیگور و حجره اصلی هدایت میشود. بهزاد پلان اصلی را بر روی خط یک سوم و طلایی بالایی قرار داده است که این خود باعث جلب توجه چشم به بهترین صورت میگردد. همچنین در بالای این پلان وجود اشعاری از جامی قرار گرفته است که میبینیم یک بیت از اشعار جامی به صورت مایل به سمتی اشاره دارد که محل حضور فیگورهاست. در همین پلان در سمت چپ نیز زاویه خطوط حجره زلیخا نیز به طوری قرار گرفته است که به سمت پلان اصلی است. همه این جهات در نهایت به نقطه برخودری میرسند که همان محل وقوع حادثه و گریز یوسف از زلیخاست. پس در اینجا زاویه دید و جهتمندی باعث شناخت و گستره شده که این گسترهها در نهایت باعث تغذیه و هدایت گفتهیاب به سمت فشاره گردیده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که همه ترازها و پلانهای تصویر در محل وقوع حادثه و اوج تنش در هم ریخته شده است، مثلا زاویه دید و جهت حجره زلیخا، اشعار ابتدایی در بالا، اشعار میانی سعدی در پلان دوم و دربهای عمودی زیر پای یوسف همه و همه با زاویه و جهتی مختلف در هم ادغام شده است. و این خود دلیلی بر افزایش تنش و فشاره موجود در نگاره شده است.
ج) عامل حضور(پیکره ها) در نگاره و رابطه آن با نظام تنشی:
نظام تنشی و تعامل فشارهای و گسترهای را همچنین باید مدیون حضوری “جسمانه ای” حضور جسمی تخیلی و نه فیزکی، دانست که به عنوان واسطه بین دال و مدلول قرار میگیرد و این دو را بر اساس موقعیت، بافت، شرایط، جهتگیری و موضع گفتمانی به یکدیگر مرتبط میسازد (شعیری، ۱۳۹۱: ۲۰).
فشارهها در این نگاره که با حضور همراه است به خوبی در دو کنشگر گفتمانی یعنی پیکرههای زلیخا و یوسف دیده میشود. حضورهایی که کنش ایجاد میکنند، کنشی که در زمان حال اتفاق میافتد و گفتهیاب را به زمان حال نزدیک میکنند و فشاره و فضای تنشی ایجاد میکنند.
این جریان تنشی که حکایت از بالاترین میزان تنش دارد را میتواند در درگیری جسمی و وارد آمدن میزانی از انرژی از ناحیه کنشگر (زلیخا) به کنشپذیر (یوسف) یافت. فضای ترسیم شده کنش در حال وقوع وضعیتی تنشی را ترسیم میکند که در آن ارتباط بدنی به صورت بیانی تبدیل شده است. فشاره و قبض ایجاد شده حالتی کوبشی را ایجاد نموده و این وضعیت کوبشی همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده است. در این جا گفتهیاب گویا هم زمان با به وقوع پیوستن آن اتفاق حضور دارد و این همزمانی با وقوع حادثه باعث ایجاد حالت عاطفی در ادارک و احساس او شده و اینگونه اوج فشاره عاطفی محقق میشود.
د) کارکرد رنگ در فضای تنشی نگاره:
بهزاد با آگاهی کامل از رنگهای مکمل و تاثیر و همکنشی آنها، رنگ سرخ را که مفهومی از شهوت و حالات مادی و زمینی است در پیکرهی زلیخا و در تقابل با رنگ سبز یعنی رنگ معنوی ردای پیکرهی یوسف بکار برده و با وجود این دو رنگ متضاد تقابل دوگانه تصویری را افزایش داده و نیز فشاره را تشدید کرده است.
«هنگامی که دو رنگ تاثر و تاثیرهای مخالف و مغایر یکدیگر در بیننده ایجاد کنند، آنها را “مکمل-متضاد”های روحانی گوییم، زیرا در آنها فقط تاثیر کنش آنها بر “روح” انسانی و نتیجهی آن کنش مطرح است». این ” تضاد- تکامل”ها ویژگیهایی دارند که به درون بیینده و یا به “روح” او ارتباط مییابند و از نیاز درونی هنرمند نشات میگیرند. در این قلمرو است که هنرمند میتواند از تاثیر رنگها و از بیان آنها برای القای اندیشهی خود بهترین بهرهبرداری را بنماید. به کار بردن درست رنگهای مختلف در این نظام “مکمل-متضادهای روحانی” موجب تسخیر بیننده و تعلیم و ارشاد اوست و هنرمند عامل این ارشاد و ایجاد ارتباط معنوی میان بیننده و اثر هنری است (آیت اللهی، ۱۳۸۹: ۱۴۹-۱۵۰).
در سرخ توان فعالیت و در سبز توان آرامش بیشتر است. سرخ رنگ گرمای زناشویی و عشق است. قرآن مجید رنگ سبز را رنگ بهشتی میداند و این مطلب از آیات قرآنی که بهشت و فردوس را باغهایی که زیر درختان آنها جویها روان است نامیده و وصف کرده است، میتوان دریافت.
رنگ سبز رنگ آرامش، آسایش، صلح و صفاست. رنگ سبز همچنین رنگ صبر و پایداری است. ابراز حق پایداری در برابر ناملایمات و پیشامدهای انتظار ناکشیده را در پی دارد. در مقابل، رنگ سرخ لباس زلیخا و زیرانداز آن و خطوط حجره آن که همگی با هم نشان از مادیت و نفسانیت و شهوت و خیانت او به همسرش دارد نشان از حرارت و شرارههای شهوت زلیخا و پیروی او از هوا و هوس و شرارت دارد که در مقابل سبزی و فضای حضور معنوی یوسف قرار گرفته است. انتخاب مکمل متضاد سرخ–سبز برای لباسها که یوسف سبز منطقی، معقول و بهشتی به تن دارد و زلیخا لباس برونگرا، گرم و پر از پیکار و شور نشان از دو نیروی متقابل از شر و خیر دارد که این تقابل به خوبی توسط این دو مکمل روحانی نشان داده شدهاند، تقابل و تنشی که توسط این دو رنگ افزایش دو چندان یافته است.
۴-۳-۲- نظام ارزشی نگاره :
نظام تنشی گفتمان فرصت ارزشگذاری را ایجاد میکند. یکی از نظامهای ارزشی در نظام نشانه-معناشناسی گفتمان نظام ارزشی زبانشناختی است «که در آن ارزش مبتنی بر تفاوت است. به دیگر سخن، هر تفاوت معنایی میتواند به مثابه یک ارزش تلقی گردد. در واقع، نشانهها در ارتباط با یکدیگر معناهایی را به وجود میآورند که میتوانند از یکدیگر متفاوت باشند و از همین تفاوتهاست که ارزش شکل میگیرد»(Bertrand, 2000 : ۲۰۷).
در تعامل فشارهها و گسترهها و در اوج فشارهی عاطفی موجود در تصویر با نوعی ارزش معنوی به وسیله ایجاد تفاوت روبرو هستیم که در پیکره یوسف به چشم میخورد. ارزشهای دینی و اسطورهای سبب تمیز خوب از بد، خیر از شر و تعالی و سقوط میگردد. گریز یوسف از زلیخا بعد از فهمیدن نقشه او که بر اساس مستی از عشق و شهوت و پیروری از هوا وهوس است، نشان از عفت و پاکدامنی یوسف دارد که باعث ایجاد نظام ارزشی در این گفتمان تصویری میشود. اشعار موجود در بالای نگاره نیز که محتوا یا ارزش معنوی نگاره را نشان میدهد به ارزشگذاری در فرایند این نظام تنشی کمک کرده است.
هر ارزشی برای اینکه بتواند در زبان تحقق یابد باید از ناحیه نیرویی که فراارزش۱۰۲ خوانده میشود، مورد حمایت قرار گیرد. همین فراارزش است که تضمین کننده حیات ارزشهای زبانی است، چرا که پایگاهی است که ارزشها از آنجا تولید میگردند (شعیری،۱۳۹۲).
در درب ورودی کاخ (در پایین نگاره) عبارت “الله و لا سواه” و بر روی درب روربروی پلکان عبارت “یا مفتح الابواب” دیده میشود. این دو عبارت که در کتیبههای بالای دربهای مسیر حرکت یوسف در نگاره قرار گرفتهاند اشاره به گشوده شدن یک یک دربها به روی یوسف(ع) دارد که به وسیلهی آنها از شر پیش رو میگریزد و خداوند او را یاری کرده است. و بر این اساس میبینم که حضرت یوسف عنصر ارزشی معرفی میشود که توسط فراارزشی (خدا) یاری میشود.
در میانه نگاره دو درب زیر هم و در زیر فیگور یوسف دلیل بر ایستایی و درستی این فیگور دارد و وجود بادگیری بزرگتر که به سمت بالا و آسمان یعنی سمت خدا اشاره دارد و دقیقا بالای سر یوسف قرار گرفته است که در راستای ادامه حرکت چشم از پایین به بالاست و اشاره به معنویت و مضمون مورد نظر بهزاد دارد.
الف) کارکرد رنگ در نظام ارزشی نگاره:
رنگ نیز در ایجاد فضای ارزشی در نگاره نقش موثری دارد. قبلا اشاره کردیم که قرمز بودن لباس زلیخا نشانه شر بودن و سبز بودن لباس یوسف(ع) نماد ایمان و ولایت و خیر بودن او است. در همین راستا میبینیم که بهزاد رنگ سبز و آبی را در کنار هم (سبز آبی فام) بر روی بادگیر و درب مقابل حضرت یوسف نیز بکار بردهاست. که بادگیر اشاره به آسمان و نیروی هدایتگر حضرت یوسف (ع) و درب مقابل نیز مسیر نجات او از حیله و شهوت زلیخا را نشان میدهد. رنگ و مسیر ایجاد شده و مفاهیم ضمنی آن ایجاد گونهای ارزش در گفتمان نگاره کردهاست.
همچنین بهزاد هالهای از رنگ زرد را در بالای سر یوسف بکار برده که این رنگ زرد در نشان دادن وسعت و روشنایی بکار رفته و نشان از درک بالای هنرمند از مسائل و ویژگیهای رنگ دارد. این هاله نور و این رنگ سبب تمیز این کنشگر از کنشگر دیگر میگردد و حتی او را در موقعیتی ویژه قرار میدهد که حکایت از ارتباط او با قدرتی خارقالعاده دارد. این امر سبب تجلی سوژهای با قدرت معنوی بالا میگردد و به نوعی ایجاد اطمینان ار برتری یوسف میشود.
سبز بیانگر نفس مطمئنه است و نور سفید نشان اسلام است. هماهنگی رنگ سبز و سفید و ترکیبات این رنگ با سبز نشانه صلح است. وجود رنگ سفید در قسمتی از نگاره که پیکرهی یوسف در آنجا دارد نشانی از مظهر نزول رحمت و عطوفت الهی است. این مظهر الهی در بالای سر پیکرهی یوسف گسترده شده است و به خوبی این مفهوم را نشان دادهاست. همچنین این سفیدی نماد و نشانه پاکی و بیآلایش و بیگناهی و معصومیت پیکره یوسف دارد. در تفاسیر قرآن به رنگ سفید برای نشانه خوشنودی اهل ایمان اشاره شدهاست. فطرت انسان متمایل به پاکی است و سفیدی نماد آن است. باز هم میبینم که به وسیلهی رنگ سفید خیر بودن یوسف در برابر شرارت زلیخا که از هوا و هوس پیروی کردهاست به عنوان گونهای ارزش قرار میگیرد.
۴-۴- طرحواره فرایند تنشی نگاره:
طرحواره فرایند تنشی و ارزشی نگاره بر اساس برسی گفتمان موجود در نگاره و همانطور که در قسمتهای پیش بررسی شد از نوع همزمانی رشد گسترهها و فشارهها است که به آن رابطه هم سو و هم گرا نیز گفته میشود که میتوان آن را بدین صورت نشان داد (نمودار ۴-۱).
نمودار ۴-۱- طرحواره فرایند تنشی نگاره بهزاد
۴-۵- بازخوانی فرایند گفتمانی(تنشی و ارزشی) نگاره بر اساس مربع معناشناسی گرماس:
برای اینکه عملیات تولید معنا بتواند به بهترین وجه ممکن تحقق یابد، باید شرایط عبور از آنچه که میتوان آن را روساخت یا صورتهای بیان دانست به سمت ژرف ساخت یعنی آنچه که محتوا یا درونههای بیان نامیده میشود، فراهم گردد (شعیری، ۱۳۹۱: ۱۴-۱۵). اگر بخوایم نگاره را بر اساس مربع نشانه شناختی گرماس ترسیم کنیم باید نشانههای خیر و شر (که از سبک و سیاق نگاره و کلام داستان بر

